جدول جو
جدول جو

معنی دشت غران - جستجوی لغت در جدول جو

دشت غران(دَ غَرْ را)
دهی از دهستان مرکزی بخش طبس شهرستان فردوس. سکنۀ آن 393 تن. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات و پنبه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دَ)
دهی جزء دهستان خشابرطالشدولاب بخش رضوان ده شهرستان طوالش. سکنۀ آن 738تن. آب آن از رود خانه چاف رود. محصول آنجا غلات، گردو، لبنیات و عسل. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(نی نِ / نَ دَ)
در اول روز یا هفته یا ماه یا سال نقدی از کسی بدو داده شدن. (یادداشت مرحوم دهخدا). فروختن جنس اولین بار در هر روز. نخستین بار پول گرفتن. اولین پولی که در روز بابت فروش ازمشتری گیرند. سود فراوانی که در روز از کسب خود کنند. اولین پولی که برایگان یا بابت مزد از دیگری می گیرند. (فرهنگ عوام). گرفتن پول یا کالا برای نخستین بار در آغاز روز یا ماه یا سال، و بسیاری از مردم معتقدند که اگر ’دست ’ دشت دهنده خوب باشد آن روز یا آن ماه پول بسیار عاید انسان شود و بهمین مناسبت از کسی که خوش دست بودن او را امتحان کرده اند دشت میگیرند. این کلمه در اصطلاح اهالی خراسان ’دسد لاف’ گفته میشود، مجازاً هر نوع واقعه ای را که در آغاز روز یا ماه یا سال یا ابتدای هر کار یا خدمتی اتفاق افتد ’دشت کردن’ نامند. (از فرهنگ لغات عامیانه). چون صبح از دکانداری چیزی به نسیه طلبند بگوید هنوز دشت نکرده ام و چون دشت کند فلوس را به دندان زده بگویددشت از دست حلال زاده. (از آنندراج) : دشت کردیم از دست حلال زاده و بر هرچه حرام زاده است لعنت:
رنگین نگشته دامن صحرا ز خون ما
دشتی نکرده است بهار از جنون ما.
میر نجات (از آنندراج).
دشت و فتحی نکنی دخل و قماری نزنی.
ایرج.
و رجوع به دشت شود.
- دشت کربلا کردن، طواف آن مقام واجب الاحترام کردن. (آنندراج). نائل آمدن به زیارت کربلا و عتبات عالیات آنجا:
اشرف استفتاح اوراد دعایی هم نکرد
رفت روز عمر و دشت کربلائی هم نکرد.
اشرف (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(دَ تِ اَ ژَ)
دشت ارجن. دشت ارزن. در سرزمین فارس نزدیکی شیراز قرار دارد، زمانی عضدالدوله برای صید بدانجا رفته بود و متنبی (شاعر عرب) را گفت که شعری درباره آنجا بگوید. متنبی قصیده ای سرایید که مصراع ذیل از آن است:
سقیا لدشت الارزن الطوال.
(از معجم البلدان) (از برگزیدۀ مشترک یاقوت، ترجمه محمد پروین گنابادی).
مرغزار دشت ارژن برکنار بحیرۀ ارژن است و بیشه ای است و معدن شیر، طول آن ده فرسنگ در عرض یک فرسنگ. (از فارسنامۀ ابن البلخی) (از نزهه القلوب) ، نام یکی از دهستانهای بخش کوهمره نودان شهرستان کازرون. این دهستان در مشرق بخش واقع است، ومنطقۀ آن کوهستانی و جنگل زار و در وسط کوههای مزبور باطلاق دشت ارژن قرار گرفته و راه شوسۀ شیراز به کازرون از وسط دهستان کشیده شده. هوای آن معتدل مایل به سردی است. آب مشروب و زراعتی آن از چشمه سارها تأمین میشود. محصولات آن عبارت از غلات و حبوب است. این دهستان از 4 آبادی بنام دشت ارژن، عبدوئی، کلانی و میان کتل تشکیل شده. نفوس آن در حدود 3000 تن است. مرکز دهستان قریۀ دشت ارژن است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(دَ تِ اَ زَ)
بحیرۀ دشت ارزن، از دریاهای پارس، آب این بحیره شیرین است و چون بارندگی زیادت باشد این بحیره زیادت بود و چون بارندگی نباشد خشک شود و جز اندکی نماندو دور آن سه فرسنگ باشد. (فارسنامۀ ابن البلخی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دشت کردن
تصویر دشت کردن
فروختن جنس اولین بار در هر روز نخستین بار پول گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دشت کردن
تصویر دشت کردن
نخستین بار پول گرفتن، فروختن جنس اولین بار در هر روز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دشت بان
تصویر دشت بان
((دَ))
نگاهبان دشت، پاسبان کشتزار و مزرعه
فرهنگ فارسی معین